روند شکل گیری بسیج

روند شکل گیری بسیج


قبل از صدورتشكيل بسيج و ارتش 20 ميليوني از سوي امام خميني (ره)، شرأيط ذهني و عيني برأي چنين تشكيلاتي فراهم شده بود شرأيط ذهني را مسائل، حوادث و تهديداتي كه از سوي امريكا و ايادي داخلي ايجاد كرده بودند و غائله هايي كه در كردستان، خوزستان، آذربايجان و … بوجود آوردند و شرأيط عيني را عمدتاً گروه هاي انقلابي بوجود آوردند كه هر يك اقدام به آموزش سلاح و تاكتيك در ميان مردم و جوانان كرده و برأي يادگيري آنان كوشش نمودند. زماني كه زمينه نگرشي و كنشي به شكل اوليه و غير منسجم درجامعه فراهم آمد، پيام انگيزاننده امام (ره) جاي خود را باز كرد و استقبال پرشور قشر هاي مختلف خصوصاً جوانان به سوي بسيج صورت گرفت.

 

شكل گيري بسيج مردمي كه با آموزش نظامي آغاز شد و در پرتو آموزش هاي نظامي، مردم برأي تشكيل گروه هاي كوچك و محلي آماده سازي شد و با هدايت و رهبري غير سازماني و عمدتاً روحاني محل توانستند هسته هاي اوليه مقاومت را تشكيل دهند، هر چند فاقد رسميت، مارك، تابلو، و حتي سلسله مراتب تشكيلاتي بوده است.

حجه الاسلام سالك در اين زمينه توضيح مي گويد:

“ حين پيروزي انقلاب مي بينيم حركت بسيجي در ايران، شكل گرفت در قالب گروه هاي انتفاضه، يعني قيام هاي مردمي، بعد اين قيام ها تبديل شد به كميته هاي انقلاب اسلامي، حول محور مسجد از همان روز اول، قبل از فرمان امام، مساجد به محوريت روحاني، منطقه خودشان را در كنترل داشتند. در حفظ و حراست آن وامنيت و ناموس مردم، اموال مردم و اموال حكومتي، بعد اين كميته هاي انتقاضه گروه به گروه به هم پيوستند تا كميته انقلاب اسلامي سازماندهي پيدا كرد. به نظر ما مقدمه يك حركت بزرگ بنام بسيج بود. يعني همان حركت انتفاضه مردم و فرهنگ قيام مردم تبديل شد به يك سازمان دهي و ما به آن حركت انتقاضه مي گوئيم و فرهنگ انتقاضه به فرهنگ مقاومت تبديل شد. فرهنگ مقاومت در قالب انقلاب اسلامي در ايران شكل گرفت معنايش اين شد كه آموزش ببينند، مسلح بشوند، سازمان پيدا كنند و تجهيز بشوند و برأي حفظ وحراست كشور آمادگي داشته باشند. ” (مصاحبه اختصاصي با حجه الاسلام سالك مسئول اسبق واحد بسيج مستضعفين و نماينده ولي فقيه در نيروي قدس سپاه پاسداران انقلاب اسلامي)

آقاي سالك زماني كه مسئوليت فرماندهي سپاه پاسداران اصفهان را در سال 1358 بر عهده داشتند پيرامون چگو نگي شكل دهي بسيج قبل از فرمان امام و هماهنگي با ارتش جمهوري اسلامي ايران در خصوص آموزش نظامي مردم توضيح مي دهند ومي افزايند“ ما با ارتش و مرحوم شهيد صياد شيرازي و شهيد بابايي هماهنگي داشتيم و به اين نتيجه رسيديم كه بايد مردمي كه تشنه انقلاب هستند، بايد يك جا سازماندهي شوند و بياييم بسيج را راه بياندازيم. مصاحبه اي در تلويزيون اصفهان داشتم و از جوان ها و مردم خواستم كه مي خواهيم حركت جديدي را راه بياندازيم و در قالب بسيج، آموزش دهيم در مسجد سيد اصفهان، حدود ساعت 4 بعداز ظهر، جمعيت كثيري آمدند و من در جلسه شورأي فرماندهي سپاه اصفهان طرحي را تهيه و ارائه كرده بودم كه مسئول آن طرح مرحوم شهيد مهندس خليفه سلطاني بود. هماهنگي لازم با پادگان هاي ارتش اصفهان را انجام داده بوديم و بسياري از ارتشي ها در كنار ما در مسجد اصفهان حضور داشتند و با ماشين هاي ارتشي آمده بودند به مردم گفتم ما با ارتش در زمينه آموزش نظامي شما هماهنگي كرديم با شهرباني و ژاندارمري هماهنگي كرديم تا برأي حفاظت از انقلاب اسلامي آموزش نظامي ببينيد. پس از سخنراني استقبال زيادي شد در گوشه و كنار مسجد ميز گذاشته بوديم تا از مردم ثبت نام به عمل آورند. بلافاصله پس از ثبت نام سوار ماشين هاي ارتشي (زيل) مي شدند و به پادگان ها اعزام مي شدند و غروب به منزل باز مي گشتند. رفت و آمد مردم با ماشين هاي ارتشي بود. كلاس هاي ارتش مكان هاي آموزشي بود. غذا و پذيرأيي به عهده ارتش بود و اساتيد ومربيان و انواع سلاح، توپ، خمپاره و … برأي آموزش آماده بود و آموزش يك هفته اي را برأي مردم تدارك ديديم … وقتي در شورأي فرماندهي كل سپاه آن را طرح كرديم و سپس فرمان امام صادر شد، در شورأي سپاه اصفهان و در سطح استان جشني را برپا كرديم و همه شاد بودند كه اين حركتي كه انجام گرفت همان حركتي است كه خواسته امام (ره) است. سپس جلسه اي را با برادارن ارتش گذاشتيم و از آنان تشكر كرديم گفتيم كه خداوند مزد صدق و صفاي باطن شما و صفاي اين مردم را در قالب ارتش بيست ميليوني به ما داد. احتمالاً در مشهد و جا هاي ديگر، شهرستان هاي كوچك به تناسب طبيعت و انقلاب اسلامي سازمان پيدا كرده بود. شك ندارم كه ما در اصفهان به اين نتيجه رسيديم. بقيه جا ها هم بايد با كم و زياد سازمان پيدا كرده بود”. (همان منبع)

در هنگام شكل گيري ارتش بيست ميليوني يا ارتش مقاومت ملي كه 5 آذر 1358 آغاز مي شود، سه جريان موازي و ناهماهنگ بوجود مي آيدكه هر كدام نوعي تفكر و برداشت گزينشي يا بخشي از پيام امام (ره) را در سر لوحه كار خود قرار داده است.

جريان اول جرياني است كه چند روز پس از فرمان، ستاد بسيج ملي را بوجود مي آورد و به آن جنبه رسمي و قانوني مي بخشد. اين جريان از سوي بني صدر (رئيس جمهور وقت ايران) اداره و هدايت مي گردد كه ستاد بسيج ملي در 11 آذرماه 1358 تشكيل مي شود. حجه الاسلام امير مجد در تاريخ 16دي 1358 به سرپرستي ستاد بسيج ملي منصوب مي شود و برنامه متنوع و گسترده اي از سوي اين ستاد برنامه ريزي و اجرا مي گردد. ستاد بسيج ملي در ساختمان سازمان دفاع غير نظامي واقع در تهران، بلوار كشاورز، تقاطع فلسطين استقرار مي يابد و بااستفاده از نيروي انساني اين سازمان و ساير امكانات و اعتبارات آن آغاز بكار ميكند كه علاوه برفعاليت هاي جاري سازمان دفاع غير نظامي، در جهت تشكيل ارتش بيست ميليوني و گروه هاي مقاومت ملي فعاليت مي كند.

جريان دوم جرياني است كه نيرو ها وگروه هاي انقلابي با شنيدن پيام امام احساس تكليف كردند و به آموزش و سازماندهي مردم پرداختند. عمده گروه ها و سازمان هاي انقلابي، آموزش سلاح و تاكتيك بوده كه محور فعاليت ها در مساجد. حسينيه ها و اماكن محلي بود، مركز آموزش مشخصي وجود نداشت. البته بصورت متمركز در محل استقرار سازمان نيز آموزش تعليم داده مي شد. در گروه هاي انقلابي و نظامياني كه روحيه انقلابي و مردمي داشتند به طور اساسي دو هدف تعقيب مي شد، هدف اول، آموزش كليه مردم وجوانان برأي حفاظت از انقلاب و آمادگي دفاع برابر فرمان امام (ره) و هدف دوم، جذب جوانان و مردم به تشكيلات انقلابي و سازمان متبوع خود بود. گروه هاي انقلابي بدون هماهنگي با يكديگر و بدون ارتباط با ساير جريانات فعاليت مينمودند. البته ممكن بود غير رسمي هماهنگي لازم با سازمان هاي ديگر به عمل آورده باشند ولي به طور سيستماتيك اين هماهنگي و همكاري وجود نداشت. از همين جهت در يك محله يا روستا چند بار و از سوي دو يا چند گروه آموزش سلاح و تاكتيك داده مي شد.

جريان سوم، جريان رسمي است كه توسط سپاه پاسداران انقلاب اسلامي به عنوان نهاد مردمي، انقلابي مورد تائيد مؤسس بسيج بوجود آمده بود. يعني سپاه پاسداران انقلاب اسلامي در كنار فعاليت هاي فرهنگي، فعاليت هاي امنيتي، واحد آموزش را راه اندازي كرده بود كه علاوه بر آموزش پاسداران، مسئوليت آموزش مردم را در سطح وسيع بر عهده گرفت. اين جريان دارأي رسميت، سلسله مراتب، مكان و فضاي آموزشي بوده است كه هم در مساجد، محلات، حسينيه ها و مدارس فعاليت مي نمود و اردو هاي يكروزه پايان دوره آموزشي را در مراكز آموزش ابتدايي كه در اختيار داشت، تعليم مي داد.

جريان دوم، جرياني محدود و كوچك بود و خود از گروه هاي كوچك تر و فاقد ارتباط تشكيلاتي، تشكيل شده بود، محدوده عمل آن نيز اندك بود، از استعداد و توانمندي بالايي برخوردار نبودند، در نتيجه اين جريان در رقابت با جريان اول جريان مهمي به حساب نمي آمد، حمايت هاي خارجي سازمان از آنان به عمل نمي آمد و گروه هاي انقلابي، بدون ائتلاف و هماهنگي هاي سازماني عمل مي كردند، در نتيجه در آذرماه 58 هر چه به سمت آغاز جنگ تحميلي پپيش مي رويم، سير نزولي را مي بينيم، يعني روند فعاليت اين جريان، رشد كاهشي داشته است، زيرا حال و هواي انقلاب و نابساماني هاي اوايل انقلاب، رفته رفته به سوي قانون مندي و ضابطه مداري حركت مي كند و زمينه فعاليت گروه هاي خود جوش كم مي شود. عامل ديگري كه باعث فروكشي جريان مي شود اين است كه برخي از گروه ها انشعاب يافته و برخي ديگر با تغيير استراتژي و خط مشي سازماني يا آموزش هاي مردم را كنار گذاشته اند و يا خود در مسير مخالف جريانات و حركت هاي مردمي قرار گرفته اند و در برابر انقلاب صف آرأيي كرده اند.

“ سخنگوي سازمان مجاهدين خلق نيز در اين رابطه اظهار داشت ؛ آنچه در رابطه با بسيح، خيلي مهم است محتوي و مضمون سياسي آن است يعني بسيج با چه انگيزه اي و برأي مقابله با چه نظررات صورت مي گيرد. وي افزود در همين رابطه زماني كه با حركت قهرمانانه دانشجويان مسلمان پيرو خط امام و موضعگيري قاطعانه امام خميني مبني بر نفي هر گونه سازش و مصالحه با جنايتكاران آمريكايي شور ضد امپرياليستي – آمريكايي مردم، مجدداً اوج گرفت سازمان ما نيز با استفاده از تجارب مبارزاتي انقلابات ديگر و مشخصاً انقلاب فلسطين برأي بسيج سياسي – نظامي تمامي خلق طرح ميليشيايي مردمي يا چريك نيمه وقت را به اطلاع امت ايران رسانيد. ” (روزنامه كيهان – 10933 – 30/11/1358)

جريان اول و جريان سوم به دليل ماهيت سازماني كه داشتند به رقابت و چالش پرداختند. جريان اول با برخورداري از نيروي انساني غير انقلابي يا كمتر انقلابي و وصل اين سازمان به جريان ليبرال و جريان حاكم بر كشور (بني صدر) معتقد بودند كه ارتش خلقي 20ميليوني را بوجود آورند ولي در مقايسه با ساير ارتش هاي مردمي اين رقم را غير قابل تحقق و غير واقعي مي دانستند. آموزش هاي نظامي در كنار ساير فعاليت ها به ويژه فعاليت هاي غير نظامي مطرح بود و پيروي از اصول و مباني اسلام وانقلاب بسيار كمرنگ مشاهده مي شد.

جريان سوم با ويژگي هايي كه بيان شد، مصمم بود فرمان بنيانگذار جمهوري اسلامي بايد محقق شود، هر چند نسبت به جريان اول از استعداد و پتانسيل مادي اندكي برخوردار بود و اراده انقلابي آنان، باعث گرديد به رقابت با جريان اول بپردازد واين رقابت تا زمان جنگ تحميلي يعني 31 شهريور سال 1359 ادامه داشت.

جريان اول و سوم و اندكي از جريان دوم ضمن داشتن رقابت مثبت ومنفي، بايكديگر ارتباط تشكيلاتي داشتند كه محوريت اين ارتباط و هماهنگي ها به عهده ستاد بسيج ملي بود. يعني جريان اول در طي مدت آذرماه 1358 الي آغاز جنگ تحميلي، جريان مسلط بسيج و تحقق ارتش بيست ميليوني بود. چند روزي از معرفي سرپرست ستاد بسيج ملي نمي گذرد كه نمودار تشكيلاتي ارتش مقاومت در روزنامه بامداد منتشر مي شود كه حاوي نحوه سازماندهي اعضاي گروه هاي مقاومت بسيج است كه هر گروه مقاومت مركب از 22 نفر رزمنده است هر گروه به دو واحد رزمنده و پشتيباني تقسيم مي شود و هر واحد از دو تيم الف و ب تشكيل شده كه هر كدام مركب از 5 نفر هستند.

ستاد بسيج ملي در 18 دي ماه 1358 گزارش فعاليت خود را در روزنامه جمهوري اسلامي منتشر مي كند كه به مسائلي چون تشكيلات سازماني، فعاليت هاي غير نظامي، بسيج در تلويزيون، فعاليت هاي سپاه پاسداران، طرح ارتش، فعاليت هاي مستقل مردم، تمرين رزم شبانه در منطقه 13 آبان تهران و… مي پردازد كه به شكل مصاحبه با حجه الاسلام امير مجد (سرپرست ستاد بسيج ملي) سرگرد قرقي، نماينده ارتش جمهوري اسلامي ايران و سنجقي نماينده سپاه پاسداران انقلاب اسلامي و حسيني مسئول روابط عمومي ستاد بسيج ملي در محل ستاد بسيج ملي صورت مي گيرد.

در تاريخ 30 بهمن 1358 كه آغازهفته بسيج اعلام شده است، 180000 نفر آموزش نظامي ستاد بسيج را ديده اند كه از بين اين عده 60000 نفر دوره آموزش تشريحي نظامي را نيز گذرانده اند و به مقام سر گروه ارتقاء يافته اند. (روزنامه كيهان – 10933- 30/11/58)

سه روز قبل از اين تاريخ يعني 27/11/58، در روزنامه جمهوري بيان مي شود كه:

“ در اجرأي فرمان رهبر انقلاب، فرمانده كل قوا امام خميني مبني برتشكيل ارتش 20 ميليون نفري مركب از همه اقشار جامعه، ستاد بسيج ملي ايران با همكاري نمايندگان سازمان هاي نظامي و انتظامي، نهاد هاي انقلابي و سازمان هاي كشوري تحت نظارت شورأي انقلاب، تشكيل و مأموريت يافته است كه با ايجاد ارتش مقاومت تمامي نيرو هاي مردمي را در سطح كشور برأي دفاع از سرزمين ايران و مقابله با قدرت هاي متجاوز به ويژه امپرياليسم جهاني به سركردگي آمريكا بسيج نمايد. ارتش 20ميليوني مقاومت مركب از تمامي نيرو هاي مردمي با سازماندهي، آموزش و طرح ريز هاي اصولي قادر است مأموريت هاي ششگانه را متناسب با عملكرد تجاوز كارانه دشمن به انجام رساند. ”(روزنامه جمهوري اسلامي، 211-27/11/1358)

 

مأموريت شش گانه ارتش مقاومت عبارت از :

1- مقابله با جنگ رواني دشمن

2- مبارزه با ستون پنجم

3- مبارزه با خرابكاري عوامل دشمن

4- پشتيباني از عمليات منظم

5- شركت در جنگ فرسايشي

6- كاهش خسارات ناشي از حملات هوائي دشمن

سپاه پاسداران انقلاب اسلامي نيز پس از صدور فرمان امام (ره) ابتدا ستاد هماهنگي آموزش عمومي مردم را در سپاه پاسداران انقلاب اسلامي تشكيل مي دهد كه وظيفه ستاد ارائه طرح هاي كوتاه مدت و بلند مدت آموزشي است و اندكي پس از تشكيل ستاد هماهنگي، واحد بسيج در سپاه پاسداران تأسيس شد. اين واحد به صورت پراكنده و غير منسجم در شهرستان ها به امر آموزش و سازماندهي مردم مي پردازند و در سال 1359 واحد بسيج به صورت رسمي و متمركز در مركزيت سپاه پاسداران شكل مي گيرد.

“ سنجقي نماينده سپاه پاسداران مي گويد: بلافاصله بعد از فرمان امام ستاد هماهنگي – آموزش عمومي را تشكيل داديم و طرح كوتاه مدتي در اجرأي خواست امام داشتيم كه آموزش هايي شامل دوره هاي مقدماتي، متوسطه و عالي را پياده كنيم. به عنوان طرح بلند مدت نيز تصميم گرفتيم ارتش 20 ميليوني را با يكسان كردن تدريجي كار كساني كه آموزش هاي طرح كوتاه مدت را ديده بودند و با همگام كردن آن ها تشكيل دهيم. در حين كار با طرح مشابه ارتش جمهوري اسلامي مواجه شديم و سعي كرديم طرح هاي مختلف را زير پوشش ستاد بسيج ملي ايران يكي كنيم. آموزش ها شامل دوره هاي تئوريك و تشريحي و دوره هاي عملي است كه در مساجد، كارخانجات، ادارات دولتي و خصوصي و مدارس و در دفا تر سپاه پاسداران ارائه مي شود و تا به حال با تشكيل حدود 500 كلاس در تهران و چند هزار كلاس در شهرستان ها، صد ها هزار نفر آموزش هاي تئوري و عملي را ديده اند. ” (روزنامه جمهوري اسلامي – 182 – 18/10/1358)

روند آموزش هاي ارتش 20ميليوني در ستاد بسيج ملي و سپاه پاسداران انقلاب اسلامي ادامه پيدا مي كند كه با كلاس هاي آموزش نظامي و همچنين تعليمات سرود هاي انقلابي، آموزش هاي كمك هاي اوليه پزشكي، انجام مانور و تشكيل گروه هاي رزمي و گروه هاي مقاومت فعاليت ها افزايش مي يابد. در 10 شهريور 1359 ستاد بسيج ملي به سازمان بسيج مستضعفين تغيير نام مي دهد.

“ با توجه به اهداف مقدس انقلاب اسلامي و لزوم جهاني شدن مبارزات رهايي بخش مستضعفين و رسالت ارتش 20ميليوني در شكستن مرز هاي نظامي، فرهنگي، اقتصادي مبارزات برأي جهاني كردن انقلاب مقدس اسلامي ايران، سازمان بسيج ملي و ارتش 20 ميليوني مقاومت از اين تاريخ بنام سازمان بسيج مستضعفين و ارتش رهايي بخش مستضعفين تغيير نام مي يابد. بديهي است واژه مستضعفين بهترين عنوان ممكن و منطبق با اهداف مكتبي ارتش 20 ميليوني است ”. (روزنامه كيهان – 11083-10/6/1359)

در سپاه پس از اينكه ستاد هماهنگي آموزش هاي عمومي بلافاصله پس از صدور فرمان حضرت امام (ره) با حضور نمايندگاني از واحد هاي مختلف ستاد مركزي سپاه پاسداران انقلاب اسلامي تشكيل شد كه مسئوليت آموزش نظامي مردم را بر عهده داشت، اقدام به ثبت نام و آموزش آحاد مردم كرد. اين ستاد كه به نظرمي رسد در ارتباط با واحدآموزش سپاه بوده است پس از مدتي با تشكيل واحد بسيج در سپاه تغييروضعيت مي دهد و مسئوليت آموزش مردم به عهده واحد بسيج مي افتد. هر چند اطلاع دقيقي در دست نيست كه چه تاريخي واحد بسيج در سپاه پاسداران انقلاب اسلامي تشكيل شده است. اما به نظر مي رسد در نيمه اول سال 1359 اين واحد راه اندازي شده و به طور دقيق تر مي توان گفت در سه ماهه اول سال 59 شكل گرفت.

در نشريه دوهفته نامه پيام انقلاب كه در دي ماه سال59 منتشره شده است در اين زمينه آمده است :

“ الف - ايجاد مناطق هشتگانه بسيج در تهران: در مدتي كمتر از 15 روز از صدور فرمان امام“ ستاد هماهنگي آموزش هاي عمومي ” توانست 8 مركز تعليماتي در هشت منطقه تهران ايجاد نمايد. كليه آموزش هاي بسيج در تهران از طريق اين مراكز به داوطلبين آموزش هاي نظامي عرضه مي گردد. لازم به تذكر است كه آدرس و شماره تلفن هاي اين مراكز از طريق وسايل ارتباط جمعي در اختيار عموم قرار گرفت. در ابتداي كار حدود 300 نفر مربي آموزشي با حكم رسمي مربيگري در اين مراكز شروع بكار نمودند. اين عده آموزش هاي نظامي را بر طبق ضوابط خاصي به داوطلبان متعهد ارائه مي دادند كه شرح آن در زير خواهد آمد.

ب- انتشار دستور العمل هاي آموزشي: …

ج- ارائه آموزش هاي همگاني (مرحله اول): …

د- آموزش پيشرفته (مرحله دوم) … ” (پيام انقلاب – دي ماه 1359، ص 76 -75)

اين نشريه مي افزايد:

موضوعي كه در اينجا ذكر آن لازم به نظر مي رسد: استقبال بي شائبه و دور از وصفي است كه توده هاي مستضعف و انقلابي كشورمان از فرمان امام به عمل آوردند به قسمي كه يكباره سيلي از داوطلبان فراگيري آموزش هاي نظامي به سوي مراكز سپاه پاسداران انقلاب اسلامي سرازير گرديده و در ظرف همان روز هاي اوليه حدود يك ميليون و دويست هزار نفر از مردم غيورأين سرزمين در واحد هاي سپاه در سراسر كشور ثبت نام نمودند. بديهي است كه سپاه به علت محدويت امكانات آموزشي، تسليحاتي و تداركاتي خويش به هيچ وجه نمي توانست كه اين نياز عظيم را به يكباره پاسخگو باشد.

از نظر ساختاري، بسيج يك واحد مركزي و هماهنگي در سطح كشور نداشت، بلكه به تناسب جغرافيا، فرهنگ، اعتقادات و ارتباط فرمانده سپاه و بسيج با سايرين دارأي شكل ها و شيوه هاي متفاوت بوده است يعني دربرخي مناطق هماهنگي كافي وجود داشت و حتي روابط بين بسيج ملي و واحد بسيج، روابط مناسب و مفيدي بود و در برخي مناطق ناهماهنگي زيادي بين اين دو سازمان و نيز با سازمان هاي ديگر وجود داشت.

“ وضع بسيج دراستان هاي مختلف بسيار متفاوت بود و يك جورو يك اسوه نداشت بستگي به نحوه روابط بسيج و اعتقادات فرمانده و مردم منطقه و افراديكه آنجا مسئول شده بودند، كاملاً متفاوت بود. در بعضي جا ها اعتقاد به بسيج وجود داشت و ابتكاراتي به خرج داده بودند و اين جوري نبود كه يك بسيج متحد الشكل را در سطح كشور داشته باشند و در همان زمان قبل از جنگ، ما در اصفهان، بسيج مدارس يا همان بسيج دانش آموزي داشتيم كه مركزي داشت كه جاي انجمن ايران و آمريكا بود و آنجا را گرفته بودند. به عنوان كانون فرهنگي در مدارس و كلاس هاي ورزشي هم مي گذاشتند يا در استان مازندران بسيج خيلي گسترده شده بود به واسطه اعتقادي كه مردم آنجا و روابط خوبي كه بين آنان وجود داشت و در جاهايي هم روابط تيره بود و كار توسعه پيدا نكرد. در جاهايي مثل شمال غرب، بسيجيان از همان ابتدا كاركرد امنيتي و نظامي مستقل و خارج ازچارچوب رزم داشتند. پايگا ه هاي عملياتي با نيرو هاي مردمي يا نيرو هاي بسيجي يك مأموريت اجرا مي كردند. ” (مصاحبه با سردار حجازي)

در اين زمان يعني نيمه اول سال 1359 چالش بين جريان اول و جريان سوم بيش تر شد تا اينكه جنگ تحميلي آغاز شد و در جنگ تحميلي هر دو جريان تلاش كردند تا نيرو هاي بسيج شده را برأي حضور در جبهه جنگ اعزام نمايند. البته قبل از آغاز جنگ تحميلي اعزام بسيجيان و پاسداران به منطقه كردستان، از سوي سپاه پاسداران انقلاب اسلامي انجام مي شد و با آغاز جنگ اعزام بسيجيان و پاسداران رونق بيشتري به خود گرفت. از سوي ديگر تعداد كمتري از طريق ستاد بسيج ملي به جبهه اعزام مي شدند و عده اي نيز از طريق گروه هاي انقلابي با ماهيت اسلامي، مذهبي و ملي مذهبي عازم جبهه ها مي شدند كه تحت فرماندهي شهيد بزرگوار دكتر مصطفي چمران سازماندهي و بكارگيري مي شدند كه خدمات ارزشمندي را در آغاز جنگ انجام داده اند.

ظاهراً در شب هاي اوليه جنگ تحميلي، مانوري از سوي ستاد بسيج ملي در تهران انجام گرفت كه با مسئوليت حجه الاسلام امير مجد سرپرست سازمان بسيج مستضعفين و همكاري ارتش جمهوري اسلامي ايران انجام مي گيرد. آقاي رحماني به عنوان خاطره اي تلخ نقل كرده اند كه خلاصه آن بدين شرح است: (مصاحبه با حجه الاسلام رحماني)

ايشان (مجد) با ارتش هماهنگ كرده بود تا شبي را بايك مانور و آماده سازي در تهران و سراسر كشور و به ويژه جماران اجرا كند آن شب حادثه ناگواري پيش آمد. اولاً پرواز هواپيما و شكستن ديوار صوتي در جماران، بدون اطلاع مردم جماران و بدون اطلاع و در نظر گرفتن شرأيط حضرت امام (ره) بود، چراغ ها را خاموش كردند، غرش هواپيما بسيار ناگهاني بود، ما احتمال داديم آمريكا يا عراق حمله كرده است چون اقدامات مرزي از سوي عراق انجام شده بود. رفتم خدمت حاج احمد آقا و با هم خدمت امام رفتيم و گفتيم اجازه دهيد، برويم زير زمين حسينيه كه امام فرمودند من جايي نمي روم، تأثير منفي دارد، ما نگران سلامتي ايشان بوديم حاج احمد آقا گفت اين قانون در جنگ است كه اعلام مي كنند، آژير مي كشند بايد به پناهگاه بروند، اگر شما نرويد. احدي در اينجا به پناهگاه نمي رود شما راضي هستيد كه اتفاقي بيافتد، امام فرمودند پس برويم، رفتيم، پايين زير زمين هنوز درست نشده بود، يعني پله نداشت، يك طرف زير بغل امام را من گرفتم و طرف ديگر را حاج احمد آقا گرفتند، سه تا الوار (تخته چوب) گذاشته بوديم و روي چند تا بشكه، سراشيبي خطرناكي بود، از اين مرحله خطر رد شديم، دوباره الوار آوردند تا از روي آن به زير زمين برويم، وقتي رسيديم، گفتيم چراغ ها بايد خاموش شود كه امام مخالفت كردند و بعضي از بستگان امام چيزهايي گفتند تا اينكه فرمودند اين چراغ را خاموش كنيد. چند نفر آمدند يك بشكه اي گذاشتند و رفتم بالا تا چراغ را خاموش كنم. چراغ مدت ها (از زمان ساخت تا اين زمان) خاموش نشده بود، لامپ بزرگ 500 بود با دست چراغ را گرفتم كه باز كنم، زنگ زده، بود و بسيار داغ بود. دستم سوخت به طوري كه پوست دست دود شد و به هوا مي رفت. امام يك لحظه چشمشان افتاد و خيلي ناراحت شد. فرمودندآقا دستت مي سوزد، ولش كن. به جهنم، روشن بماند، دستم را ول كردم. آقا فرمودند دستتان را ببينم. گفتم طوري نشد آقا گفتند دود به هوا مي رود، شما مي گوئيد چيزي نشده، بعداً حاج احمد آقا فرماندهان ارتش را احضار كرد و برخورد شديدي با آنان داشت و به آقاي مجد گفتند حاج احمد آقا از تو دست بردار نيست توبا جان امام بازي كردي.

مصاحبه با شخصيت هاي متعدد حاكي از آن است كه:

الف – سازمان بسيج مستضعفين با جريان ليبرال همسو بوده و ضمن ارتباط نزديك با بني صدر(رئيس جمهور وقت) و سازمان مجاهدين خلق، در مسير مخالف جريان اصلي انقلاب قرار گرفته است.

ب-آنچه كه امام (ره) در مورد بسيج فرموده اند با آنچه كه از سازمان بسيج مستضعفين به اجرا در مي آمد فاصله اي بسيار داشت وحتي عده اي آنرا مغاير فرمان حضرت امام مي دانند.

ج- عدم توجه به مسائل اخلاقي و شرعي در آموزش نظامي خواهران بخصوص كه از سوي مربيان (نظاميان) آموزش ارائه مي شد.

د- عدم توجه به سپاه پاسداران انقلاب اسلامي و آموزش هاي ارائه شده از سوي اين نهاد به آحاد مردم كه در حقيقت نقش محوري داشته است و دلايل ديگر نشان مي داد كه سازمان بسيج مستصعفين درمسير اصلي انقلاب اسلامي قرار ندارد.

“ در اين فاصله پيروزي انقلاب تا زماني كه ايشان فرمان بسيج مستضعفين و ارتش بيست ميليوني را دادند، اين تفكرات فقط تفكر نبود. توي محافل ماهم مطرح مي شد، همانطوري هم كه شما (مصاحبه كننده) گفتيد، همان آقاي مجد را آقاي بني صدر گذاشته بود برأي همانطور افكار، دنبال اينطور چيز ها بود. هركسي به فكر افتاده بود كه از زاويه خودش آن وفادارانش را در جامعه تشكيلات بدهد و سربازگيري كند از توده مردم، حالا بعضي ها فكر مي كردند كه اين توي كارگر ها مي شد اين كار را كرد و بعضي ها فكر مي كردند توي روستا ها مي شود. بعضي ها فكر مي كردند قوميت ها مي شود و همه تفكرات از اين رو بود، اين تعبيرات بسيج بعد از انقلاب خيلي زياد هست، اين كاري كه امام كردند. اينطور نبود كه آن ها منصرف شده باشند. آن ها فهميدند كه زمينه كارشان از بين رفته است ديگر با آن وسعت نمي توانند كار كنند و مثل خود انقلاب شد يعني همانطور كه اكثريت مردم با امام (ره) بودند. توي بسيج هم همينطور بود.

هر كسي مي خواست در گوشه اي بسيجي داشته باشد، اين ديگر گوشه اي بود، گروهك بود، بسيج نبود، اين تفكرات بود تا زماني كه به مجلس آمد، ديگر پايان كار بود. ” (مصاحبه با آيه الله هاشمي رفسنجاني)

در تاريخ 17/7/1359 از سوي عده اي از نمايندگان مجلس شورأي اسلامي طرح قانوني ادغام سازمان بسيج مستضعفين در سپاه پاسداران انقلاب اسلامي تهيه و به مجلس شورأي اسلامي تقديم مي شود كه به كميسيون امور دفاعي ارجاع گرديد. در اين كميسيون و نيز كميسيون امورداخلي مورد رسيدگي و بحث قرار گرفت. در جلسه 57 مجلس شورأي اسلامي دو فوريت طرح واگذاري وظيفه بسيج مستضعفين به عهده سپاه پاسداران رد مي شود. ” (روزنامه رسمي – مذاكرات جلسه علني مجلس شوراي اسلامي – جلسه 57 – شماره 11549، ص 22)

پس از اصلاحات در جلسه كميسيون مشترك امور دفاعي و داخلي به تصويب مي رسد و در جلسه 76 به بحث گذاشته مي شود كه به علت ناتمامي به جلسه روز بعد يعني جلسه 77 (سه شنبه مورخ 11/9/59) موكول مي شود كه در جلسه، نماينده سپاه پاسداران انقلاب اسلامي(برادر محمد زاده) و رئيس سازمان بسيج مستضعفين (آقاي مجد) صحبت كردند كه با كليات طرح ادغام موافقت كردند. (روزنامه رسمي – مذاكرات جلسه علني مجلس شوراي اسلامي – جلسه 77 – شماره 11646، ص 31-27 ) اين قانون با سه ماده در 28/10/59 به تصويب مجلس شورأي اسلامي رسيد و شورأي محترم نگهبان آنرا تأييد كرده است.

وقتي كه در دي ماه سال 59 به تصويب مجلس شورأي اسلامي رسيد و شورأي نگهبان آنرا تأييد كرد. سپاه موظف شد واحد بسيج مستضعفين را تشكيل دهد و مسئوليت آموزش و سازماندهي مردم را بر عهده گيرد. يعني مسئوليت اصلي و قانوني بر دوش سپاه نهاده شد كه سپاه پاسداران انقلاب اسلامي در اسفند ماه، حجه الاسلام احمد سالك را به عنوان سرپرست واحد بسيج مستضعفين منصوب كرد..